درد دلهایم

ساخت وبلاگ

تمام ترس من این است 

یک شب بخوابم و 

صبح 

رخسار تو را به یاد نیاوردم 

تا می توانم تماشا خواهم کرد

هر چیزی تماشا خواهم کرد.

چشم هایم

رو به شب می روند.

ترسم بیهود نیست 

من می ترسم 

از احتمال ندیدن تو می ترسم

سیدعلی صالحی


برچسب‌ها: شعرهای , مورد , علاقه درد دلهایم...
ما را در سایت درد دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khorshidamo بازدید : 14 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:45

گاهی برگهای  پاییز ی من را به  یاد خودم می اندازد 

قبل تو مثل تابستان بود سرحال و سبز بودم  

وقتی تو امد و رفتی سرمایی در وجودم رفت 

که امان ماندن نبود افتادم به باد روزگار 

 

خورشیدم

 

 

۱۸ اذز ۹۵

درد دلهایم...
ما را در سایت درد دلهایم دنبال می کنید

برچسب : برگ های پاییزی,برگ های پاییزی شعر,برگ هاي پاييز, نویسنده : khorshidamo بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 4:24

دلم برای آن روزهای که تا صبح شعر میگفتیمتنگ شده تا صبح توی یاهو درد و دل میکردیم دلم برای شعرهامون سادگی هامون تنگ شده دلم برای بودن کنار شما ها همیشه تنگ میشه امروز بد جوری هوایی اون روزها رو کرده ام تازه امروز متوجه شدم بزرگ شدن یعنی چی دوستهای خوبم دوستون دارم درد دلهایم...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دلهایم دنبال می کنید

برچسب : دلتنگی,دلتنگیهای آدمی را باد,دلتنگی مادر,دلتنگی چیست,دلتنگی های عاشقانه فیلم,دلتنگی ها,دلتنگی یعنی,دلتنگی نوید زردی,دلتنگی عاشقانه,دلتنگی شعر, نویسنده : khorshidamo بازدید : 12 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 19:45

در این ازدحام لعنتی گم میشوم ،انگار الزایمر گرفتم ،به گوشه ای  پناه میبرم ذهن ام را ارام میکنم میخوام به یاد بیاورم کجا هستم و کجا میخواهم بروم.ولی تلاشی بی ثمر است . نا خوداگاه به نقطه آشنا خیره میشوم انگار سالیان سال زندگی ام در آن بوده است . دلم میخواهد برگردم به سالهای قبل  در همان نقطه جای که پیوند زد جوانی ام را سالخوردگی .به یاد می اورم بازهم ساعت  ،قطار،خداحافظی طولانی ،سفری بی برگشت  انگار من سالیان سال که مانده ام در این نقظه لعنتی  خودم خبر نداشتم        درد دلهایم...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khorshidamo بازدید : 23 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 19:45

سر به هوا نیستم

اما

همیشه چشم به آسمان دارم

حالی عجیبی است

دیدن همان‌ آسمانی که شاید تو ...

دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای 

 

حسن صنوبری 

درد دلهایم...
ما را در سایت درد دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khorshidamo بازدید : 14 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 19:45

ساعت ها پای کامپیوتر نشستم  تا بنویسیم ولی هیچی موضوعی من را جذب برای نوشتن نکرد اخر سر هم خاموشش کردم و روی تختم دارز کشیدم به سقف اتاق نگاه میکردم سفید بود مثل ذهن من .

سالها پیش ذهن من خالی نبود هروز هرلحظه مطلبی داشتم برای نوشتن هر احساسی میتواستم تبدیلش کنم به داستان اون موقغ ها جوان تر بودم خام تر و اشنا شدن با یک حسی که بهش میگفتند عشق . برای من عجیب نبود ولی یک جورایی خالی ام کرد وقتی گذاشتم با تمام وجودم بره .

درد دلهایم...
ما را در سایت درد دلهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khorshidamo بازدید : 13 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 19:45